نوشته اصلی توسط
Sanaz2
سلام شبتون بخیر
من نزدیک یکساله ازدواج کردم ولی هر روز که میگذره بیشتر به اتتخابم شک میکنم با اینکه سعی میکنم با حرف زدن مشکلاتمونو حل کنم هر بار صحبتمون بی نتیجه تموم میشه اخر هر حرفم همسرم میگه من اینطوری دیگه. این حرفش کلا لالم میکنه
چیزایی که خیلی آزارم میده
یکیش. شکاک بودنشه . مدام درحال چک کردن گوشی منه نمیدونم پیش خودش چی فکر میکنه حرفیم نمیزنه که بدونم مشکلش چیه
به لباس پوشیدن هیچ اهمیتی نمیده راحت لباس چرک و پاره میپوشه میره بیرون بهم قول داده بود دیگه اینکارو نمیکنه الانم وقتی با من میره بیرون تمیز لباس میپوشه ولی تنها نه .این خیلی ازارم میده چون من اینطوری نیستم خجالت میکشم مردم اینطوری ببیننش
اکثر وقتام ترجیح میده بیرون از خونه باشه بعد کار یا بین کار حتما باید بره یکی دو ساعت پیششون اوایل برام سخت بود ولی انگار دارم به این یکی عادت میکنم
وقتاییم که پیش همیم انگار حرفی واسه گفتن بهم نداریم انگار هیچ وجه اشتراکی نداریم
من شاغلم درامدم بیشتر ازحقوق همسرمه انتظار داره کارتمو بدم دستشو بدون اجازه اون هیچی نخرم ازین رفتار شدیدا بدم میاد با اینکه بهش میگم میگه باید با هم خرج کنیم نمیتونم درک کنم معمولا همسرا به حقوق خانوماشون کار ندارن این برام خیلی عجیبو زنندست من حقوقمو بهش میدمو کمک خرج خونه میشم ولی هیچی نخرم یا واسه خرید کوچیک ترین چیز اجازه بگیرم اصلا تو کتم نمیرع
خصوصیت خوبشم اینه که خیلی دلسوزه نمیدونم این به تنهایی کافیه چطور باید زندگیمو درست کنم ؟